سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» به معرفی یکی دیگر از مجاهدان راه علم و شهادت می پردازد.
در فراسوي افق رنگين استان سمنان در سال 1343 آنگاه كه نبض انقلابي سرخ در عرصه قيامي خونين در دستان پير خمين سبز ميتپيد و نهال نوپاي آن هنوز برگ و رو نداشت، غنچه اي سبز از بوستان سبز علوي در روستاي «قلعه نو خرقان» از توابع شاهرود گريه هاي كودكانه خويش را آغاز كرد. مادر در عالم رؤيا از بانوي دو عالم إذن نام فرزند را گرفت و او را سيد علياصغر نام نهاد و عطر بوي كربلا را در زندگاني اين خانواده هميشه حسيني، بيش از پيش زنده كرد. فطرت و طينت پاك علي اصغر در زادگاهش رو به رشد و بالندگي نهاد.
*ترک تحصیل در اعتراض به بی حجابی
سيد علي اصغر تحصيلات خويش را در يكي از مدارس قلعه نو ادامه داد؛ ولي از آنجا كه روح معنوي و اسلام طلبي داشت با حضور معلمي بد حجاب در مدرسه مخالفت كرد و سرانجام تحصيل را ترك گفت. چندي بعد زمينه براي تحصيل علوم ديني، چيزي كه آرزوي اين نوجوان شاهرودي بود، محقق گشت و براي تحصيل به گنبد كاووس و نزد شيخ علياكبر ابراهيمي رفته و مشغول به فراگيري دروس حوزوي گشت.
*علاقه به تحصیل در حوزه
اشتياق سيد نسبت به دروس حوزوي بي حد و حصر بود و او با علاقه و پشتكار فراوان در تحصيل و تهذيب مي كوشيد. چند سال بعد از حضور در مدارس گنبد و شاهرود، روانۀ بحر پر گوهر علوم و معارف آل محمد (صلي الله عليه وآله) شهر مقدس قم گشت و در جوار بارگاه پاك نيلوفر كوير در مدرسه مؤمنيه ادامه تحصيل داد.
دوران تحصيل علي اصغر همزمان با اوج مبارزات غيورمردان مسلمان ايران زمين بر ضد رژيم ستمشاهي بود.
در سايه دستان پرمهر خميني كبير و طلاب و روحانيون، طلايه داران اين نهضت سبز و سرخ بودند و شهيد ميركريمي نيز از جمله پيشگامان عرصه مبارزه و سركوبي دژخيم بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي و نبرد خون بر شمشير، استكبار جهاني دگربار از آستين ننگين حزب بعث تجاوزي ديگری نسبت به خاك پاك اين مرز و بوم آغاز كرد و جنگي خانمان سوز را شعله ور نمود؛ غافل از اينكه ايران زمين را مرداني از نسل حسين و عباس است كه حضور هيچ كفتاري را در بيشه شيران بر نميتابند.
*شهادت عباس گونه
سيد علي اصغر نيز از همان اوائل جنگ راهي كوههاي سرسخت كردستان شد و با ضد انقلاب و منافقين به مبارزه پرداخت و سرانجام پس از رشادت هاي فراوان آنگاه كه دشمن از فتح تپه اي مهم به دست او كينه به دل داشت او را هدف كينه خويش قرار داد و همچون عمويش عباس بن علي عليهالسلام با چشماني خونين به زيارت جد خويش عروج كرد.
شهید سید علی اصغر میرکریمی در تاریخ سوم اردیبهشت سال 1361 در منطقه بانه به شهادت رسید.
*خاطره اي از شهيد
در كردستان تنهایی سوار ماشين بودم و به منطقه عراقي ها نزديك مي شدم. ناگاه به دست نيروهاي عراقي اسير شدم؛ با آنكه عبايم را در آورده بودم. از ظاهرم فهميدند روحاني هستم. مرا به داخل كانتينر بردند، شكنجه ها شروع شد؛ با خودم زمزمه مي كردم كه خدايا! من مي خواهم شهادت نصيبم شود نه اسارت. من هنوز از خانواده و دوستان خداحافظي نكردم. خدايا! نجات يا شهادت؛ يك دفعه با صداي بلند، تكبيري گفتم. ناگاه صداي من به گوش دوستاني كه از آن حوالي مي گذشتند رسيده بود و سرانجام درگيري آنها با نيروهاي عراقي، به نجات من انجاميد.
*بخشی از وصیت نامه شهید
سلام بر تو اي مهدي، سلام بر تو اي امام عزيز، سلام بر تو كه در راه خدا به حيات خود ادامه مي دهيد و سلام بر شهيدان راه خدا.
اي مهدي عزيز! آيا چنين است كه ديگر ظلم پرورش يافته و تمام جهان را فراگرفته و انگار خيال مي كنند كه ديگر اسلامي نيست و اسلام نابود شده است؟!؛ اما در ايران، اسلام پرورش يافته است و بر طاغوتيان مي جنگد.
پس ما شتاب مي كنيم تا به آرزوي خود برسيم كه شايد جزء شهيدان كربلا محسوب شويم.
اي مادرم! بر مزار من گریه نکن كه دشمن در شوق نشيند، هر چند هم كه گريه كردن بر شهيد، زنده نگهداشتن راه اوست. از امت رزمنده مان مي خواهم تا هميشه به فكر خون شهيدان باشند و هرگز لحظه اي غفلت نکنند.
ملت ما نبايد بي تفاوت در مقابل هرگونه جريان انحرافي باشد بلکه باید چنان پيكار كنند و فرياد تكبير «الله اكبر» سردهند كه دشمنِ انقلاب به لرزه بيفتد و توان حرف زدن و ناي راه رفتن و خوشحالي در صورت او ظاهر نشود.
مادر! دخترت را چنان تربيت كن كه تربيت زينبي باشد كه تربيت او پيامي از خون من باشد؛ مخصوصاً حجابش.
پدرم! برادرم را اخلاق حسيني بياموز كه مسئوليت آنها به گردن توست. چنانچه غافل شوي دچار عذاب نزد خدا خواهي شد.
برادرانم بايد حرفشان بر اين ملت استوار در راه انبيا و براي عطوفت باشد و از آنها مي خواهم تا راه مرا ادامه دهند. از همه كساني كه از نزديكان مي باشند مي خواهم كه با شهادت من غمگسار نباشند و اشك شوق بريزند. خداوند با صابرين است.
نظر شما